چیستی نظریهی کلاینتالیسم (دستنشاندهپروری)
نویسنده: دکتور مجیبالرحمن رحیمی
مفهوم کلاینتالیسم مانند دیگر مفاهیم اجتماعی به دلیل کاربرد گسترده و چند بُعدی در ادبیات سیاسی، گاهی باعث سردرگمی و بدفهمی میشود.
برای فهم درست این مفهوم، افاده و کاربرد بهجای آن در این جستار، در آغاز تلاش میکنم به برخی از تعریفهای نظریهی دستنشاندهپروری که از سوی دانشمندان این حوزه ارایه شده، اشاره کنم.
بعد از ارایهی تعریفها، به برشمردن مولفههای مشترک این تعریفها میپردازم و آنگاه، با رویکرد توصیفی روی بحث ظهور و تکامل نظریهی دستنشاندهپروری تمرکز میکنم.
«کلاینتالیسم (دستنشاندهپروری) رابطهی مبادله میان دو نابرابر است.» «مطالعهی این ساختار حمایتی، در واقع تحلیل این موضوع است که چگونه افراد نابرابر در قدرت بر اساس منافع و دوستی با هم گره خوردهاند و از رابطهی خود برای به دست آوردن اهداف خود استفاده میکنند.»
از نظر سکات ، کلاینتالیسم (دستنشاندهپروری) «رابطهی حامی- پیرو (پشتیبان- دستنشانده) و مبادلهی نقشها میان این دو تن است. در این پیوند دوتایی یا دوگانی که نوعی از دوستی ابزاری را به نمایش میگذارد، فردی که در موقعیت بالای اجتماعی- اقتصادی قرار دارد (حامی یا پشتیبان)، از نفوذ و امکانات خود برای فراهمآوری حمایت یا منافع یا هر دو برای فردی که در موقعیت پایین قرار دارد (پیرو)، استفاده میکند و طرف دیگر به نوبهی خود به عمل بالمثل پرداخته و به حمایت و کمک حامی، به شمول ارایهی خدمات شخصی برای وی میشتابد.»
«کلاینتالیسم (دستنشاندهپروری) نوعی از مبادلهی شخصی دو تایی است که با حس تکلیف و گاهی با توازن قدرت نابرابر طرفهای دخیل مشخص میشود.»
– از نظر کلپهم، عمدهترین مولفه در این تعریفها، «تبادله» و «نابرابری» است. کلپهم به این باور است که کلاینتالیسم (دستنشاندهپروری) رابطهی نابرابری میان فرمانروا و فرمانبر یا بالادست و فرودست است و میتوان از آن به عنوان بردهداری اخلاقی نام برد.
ساختار کلاینتالیستیک (دستنشاندهپرور) بر اساس رابطهی عمودیای میان پشتیبان و پیرو استوار است و با رابطهی افقی شهروندمحور و قانونمدار در تضاد میباشد.
پیشینه
خوشبختانه در زمینهی فهم، تحلیل و ابعاد پدیدهی دستنشاندهپروری ادبیات علمی وافرای موجود است. در زمینهی ظهور، شکلگیری و تاریخچهی دستنشاندهپروری در اکثر کارهای علمی به مشابهتهایی برمیخوریم. در این بخش از جستار با استفاده از رویکرد توصیفی رشد و تکامل کلاینتالیسم (دستنشاندهپروری) را از سطح خُرد به کلان با استفاده از مطالعات رندل و تیوبال و دیگر منابع توضیح میدهم.
مطالعهی کلاینتالیسم (دستنشاندهپروری) بیشتر مورد توجه انسانشناسان قرار داشت تا رفتار افراد را در جوامع ابتدایی درک کنند. نوعی از تعامل میان علوم سیاسی و انسانشناسی سیاسی در اواسط ۱۹۶۰ مفهوم کلاینتالیسم (دستنشاندهپروری) را مورد توجه سیاستپژوهان قرار داد.
نهاد پشتیبان- پیرو یا حامی- پیرو یکی از ابتداییترین و قدیمیترین نوع روابطه در مرحلهای را به نمایش میگذارد که خانواده یا خویشاوندی از فراهمساختن امنیت برای اعضای خود عاجز میآید. دستنشاندهپروری یا ساختار پشتیبان- پیرو در جوامع قبیلهای چون قبایل عرب در سودان، لیبیا، روم باستان و قبایل افریقایی مشهور و شناخته شده است.
این ساختار وقتی توسعه مییابد که فردی یا خانوادهای حمایت خویشاوندان یا قبیلهی خود را از دست میدهد. برای آنان به خاطر زندهماندن در چنان وضعیت متخاصم و دشوار مهم است تا خود را به قبیلهی نو یا پشتیبان نو پیوند دهند تا به حمایت، زمین و دیگر وسایل مهم زندگی دست یابند. در مقابل این حمایت و پشتیبانی، اینها برای پشتیبان نو خدمت میکنند یا نوعی از کمکی را فراهم میسازند که پشتیبان به آن نیاز دارد یا از آنان تقاضا میکند.
مفهوم کلاینتالیسم (دستنشاندهپروری) در جهان معاصر به دو دلیل برای سیاستپژوهان قابل دقت و توجه است:
۱. علاقمندی برای مطالعهی روابط پشتیبان- پیرو در سطح محلی یا قریه، برای فهم دشواریهای جوامع در حال توسعه؛
۲. برای فهم سیاستهای حزبی و تقسیم امکانات برای کسب حمایت سیاسی، که به نام «ماشین سیاسی» شهرت دارد و رابطهی آن با مفهوم کلاینتالیسم (دستنشاندهپروری).
جوامع ابتدایی
در قریهی ابتداییای متشکل از دهقانان، که دهقانان کوچک مصروف کِشت و زراعت اند و با ابزار و روشها و ابزارهای ابتدایی برای خانوادههای خود کار میکنند، به سختی میتوانند نیازهای خود را برآورده سازند. به صورت طبیعی آنان ناگزیر اند در چنین ساختاری، با جامعهی دهقانان ماحول خود در تعامل باشند.
در این ساختار، آنان ناگزیر اند با یکدیگر تعامل کنند و برخی از آنان مجبور اند برای صاحبان زمین کار کنند یا تولیدات خود را با دیگر بازیگران قدرتمند جامعه شریک سازند. دهقانان در این جوامع در معرض تهدیدهای مختلفی چون سیلاب، خُشکی، بیماری، خشونت و تهاجم قرار دارند. در چنین وضعیتی، دهقانان در صورت وقوع حادثهی غیرمترقبهای بیچاره و ناتوان اند. بنابراین ناگزیر اند از دو منبع کمک محسوس و ملموس دریافت کنند:
۱. خویشاوندان و قبیلهی دور و نزدیک؛
۲. افراد قدرتمند بیرون از دایرهی خویشاوندان و قبیله.
با این فرد بیرون از دایرهی خویشاوندان و قبیله است که آنان پیوند پشتیبان- پیرو ایجاد میکنند و در صورت وقوع بحران از وی کمک میخواهند. رابطه در این مرحله میان پشتیبان و پیرو از سه ویژگی برخوردار است:
۱. این یک رابطهی نابرابر میان دو فرد نابرابر در قدرت و موقعیت است؛
۲. این رابطه بر معاملهی بالمثل و تبادل کالا و خدمات استوار است. پیرو امکانات مادی به دست میآورد و پشتیبان خدمت یا حمایت؛
۳. این نوع رابطه در جوامعی شکل میگیرد که دولت توسعه نیافته است و نهادهای دولتی در سطح روستاها وجود ندارند.
با توسعهی دولت و گسترش فعالیتهای آن به اطراف، احتمال دارد انحصارگرایی پشتیبان به تهدید مواجه شود. حکومت و نهادهای تطبیقکنندهی قانون فعالیتهای خود را در منطقه با قوانین و مقررات نو آغاز و یا خدمات تازهای را به مردم ارایه میکنند. ولی دهقانان به دلیل استثمار طولانی، تهدید و بد رفتاری، به کسی بیرون از قبیله یا جامعهی خود اعتماد نمیکنند و تلاش میورزند در صورت ممکن از مسوولین و نهادهای جدید دوری جویند، اما اگر ناگزیر شوند با آنان وارد تعامل گردند، چون گرفتن مجوز، پرداخت مالیات یا ملاقات با وکیل، ترجیح میدهند این کار را از طریق یک فرد قدرتمند و مورد احترام انجام دهند که به عنوان واسطه میان مرکز و اطراف عمل میکند.
بر اساس این نظریه، رابطه میان پشتیبان جدید و پیرو بر اساس تبادل کالا و خدمات شکل میگیرد. پشتیبان در این معادله از پیرو توقع دارد تا از وی به طور نمونه در انتخابات و قضایای سیاسی به صورت دوامدار حمایت و پشتیبانی کند.
شکلگیری احزاب سیاسی و کارکرد کلاینتالیسم (دستنشاندهپروری)
در مراحل بعدی، وقتی دولت توسعه مییابد و با سیاست حزبی مواجه میشود، یا به کمک مردم نیاز دارد، حزب سیاسی و بیوروکراسی در تماس خود با جامعه از این واسطهها یا میانجیها (دلالها) برای تماس با مردم یا تقاضای کمک از مردم استفاده میکنند. در عین زمان، این تعامل واسطهها و پشتیبانهای محلی را قادر میسازد تا از پیروان خود برای اهداف سیاسی یا برای به دست آوردن مقام دولتی برای رهبر خود سوء استفاده کنند.
اصطلاح «ماشین» به احزابی اطلاق میشود که بر اساس ایدیولوژی، برنامه، اصول یا چشمانداز روشنی برای یک کشور شکل نگرفتهاند. بلکه هدف عمدهی آنها به دست آوردن و حفظ مقام دولتی برای رهبران این احزاب یا جریانها و تقسیم منابع و امکانات دولتی برای نامزدان حزب، کارمندان و یا کسانی است که برای حزب رای میدهند. ماشین حزبی شبیه یک تجارت مشترک با اعضای حزب به مثابهی سهامداران و بهرهوران از تجارت به اندازهی سرمایهگذاری هر عضو است.
سیاست شهری، رییس و ماشین حزبی در تجربهی سیاسی دههی ۱۹۵۰ امریکا قابل مشاهده است و به خوبی مستندسازی شده است. مسوول محلی حزب برای حامیان حزب در بدل حمایت از رهبر حزب و بقای وی در قدرت و مقام قرارداد، مجوز و انواع مختلف مشوقها را فراهم میکرد. دوستیهای شخصی و دیدارهای نمایندهی حزب امری معمول برای کسب حمایت مردم از حزب و رهبری حزب به شمار میرفت.
پاتریمونالیسم
اصطلاح پاتریمونالیسم به نوشتههای ماکس وبر برمیگردد. ماکس وبر، جامعهشناس آلمانی، این اصطلاح را برای تبیین سلطهی سنتی یا نوعی از سلطهی پیشامدرن به کار میبرد. ماکس وبر وقتی از سلطه یا قدرت در نوع اداری و بیوروکراتیک آن حرف میزند، آن را به سه مرحله تقسیم میکند:
۱. سنتی؛
۲. فرهمند (کارازماتیک)؛
۳. مشروع یا قانونی.
در مرحلهی سنتی، وی مدعی است که حق شاه با مرجعیت الهی و قدرت نهایی و مطلق مبنای نظام را شکل میدهد. در مرحلهی دوم بر تواناییها و فرهمندی (کاریزمای) رهبر در انجام امور بیشتر تأکید میشود و مرحلهی قانونی (مشروع یا عقلانی) قدرت همین نوع مدرن یا معاصر قدرت است، که بر اصل شایستهسالاری، قوانین بیطرفانه، رابطهی عقلانی میان فرمانروایان و فرمانبران، ساختار قانونمند تعیینات و ترفیعات بر اساس قرارداد آزاد، آموزشهای حرفهای و معاش معین شکل میگیرد.
وقتی سلطهای نه بر اساس قانون، بلکه از طرف شخصی که از قدرت و نفوذ سنتی برخوردار است، اعمال میشود، این شخص یا رهبر، به خاطر ادارهی منطقهی تحت نفوذ یا دولت خود به کارمندان اداری نیاز دارد تا کارهای وی را انجام دهند. این نفوذ و حضور بر اساس قدرت و توان شخصی حفظ میشود، همکاران وی از میان باورمندان و سرسپردگان انتخاب میگردند و دفاتر و مقامات به دوستان نزدیک تقسیم میشود. بنابراین، جوهر و درونمایهی حکومت و ساختار پاتریمونال (پدر- میراثی) این است که قدرت حکومتی، امتیازات ناشی از قدرت و منابع اقتصادی دولت حق شخصی و امتیازات فردی شمرده میشوند.
این مُدل قدرت و سلطهی سنتی ممکن است با نظام اداری یا بیروکراسی همراه شود. نمونههایی از این دست در امپراطوریهای بیروکراتیک و پادشاهیهای مطلقالعنان که زمینه را برای رشد و توسعهی منطق اداری فراهم ساختهاند، قابل مشاهده است.
در بروکراسیهای سنتی و پساسنتی، قدرت و سلطه در شخص فرمانروا تجسم مییابد و با حکومت به مثابهی ملکیت شخصی برخورد میشود. قدرت و سلطهی یک حزب یا یک شخص بر اساس روابط شخصی میتواند نمونهای از این نوع تسلط و اقتدار را به نمایش گذارد.
رابطهی نزدیک حزب با حکومت احتمال باز شدن شبکهی کلاینتالیسم (دستنشاندهپروری)را فراهم میسازد. وقتی آنان زمام امور حکومت، ادارهی منابع و امکانات حکومت را به دست میگیرند، از آن به راحتی برای اهداف حزبی و جناحی خود استفاده میکنند.
پاتریمونالیسم جدید
پاتریمونالیسم جدید (پدر- میراثی جدید) ساختار و پدیدهی سنتی و تاریخی نیست، بلکه از تحولات تاریخی جان به سلامت برده و تا اکنون به زندگی خود ادامه میدهد، اما ناگزیر از برخورد با مدرنگری (مدرنیته) و ناگزیز از بهروز شدن است. این فرآوردهی فرعی و جانبی یک وضعیت تاریخی خاص منجر به ترکیب متناقض بیروکراسی (اداره) و هنجارهای پاتریمونیال شده است. در این مرحله، ما متوجه مسئلهی حوزهی خصوصی و حوزهی عمومی میشویم. در ساختار پاتریمونیال میان حوزهی خصوصی و حوزهی عمومی فرقی وجود نداشت، چون همهچیز مالکیت شخصی حاکم و دارودستهی وی به حساب میرفت، اما در ساختار پاتریمونیال جدید دولت در ظاهر امر به تفاوت میان حوزهی خصوصی و عمومی و تقسیم منابع اعتراف میکند و حتا به ایدیولوژیهای مطرح نیز تمسک میورزد، اما در عمل خلاف آن را انجام میدهد.
رژیمهای پاتریمونیال جدید در عقب چتر شعار حوزهی عمومی پنهان اند، اما در این ساختارها قدرت شخصی است، منابع سیاسی به منابع اقتصادی تبدیل شدهاند و سیاست با دو روش مبادله به تجارت تبدیل شده است:
۱. رابطه؛
۲. پول.
دولت در این ساختار، گوشت با مزهای است که هر کسی بیصبرانه در انتظار خوردن آن به سر میبرد.
بر این اساس، پاتریمونیالیسم جدید به ساختار بیروکراتیکی اطلاق میشود که با روابط شخصی مشخص میگردد و رهبر در رأس این ساختار قرار دارد. این ساختار از رییس جمهور و اطرافیانش یا رهبر و اطرافیانش آغاز میشود و تا سطح قریه ادامه مییابد.
در رژیمهای پاتریمونیال قانون و هنجارها در روی کاغذ موجود اند، ولی در عمل قدرت اصلی را رهبر از طریق شبکهی حامی-پروری یا کلاینتالیسم (دستنشاندهپروری) در اختیار دارد. نظم و قانون در این ساختار، به فرد نسبت داده میشود تا به نهاد و روابط و وابستگی بر نظم و قانون میچربند. رهبران برای به دست آوردن سرمایه به مقام و وظایف بلند دست مییابند تا برای خدمت به مردم. میان منافع شخصی و منافع عمومی فرقی وجود ندارد. درونمایهی چنین رژیمها فراهمسازی مساعدتها و کمکهای لازم را برای حامیان خود در داخل و بیرون دولت است.
با در نظرداشت پیوندهای شخصی حاکم و رسواییهای سیاسی در بیشترین رژیمهای پاتریمونیا، نظریهپردازان به این باور اند که پاتریمونالیسم جدید یک مفهوم بنیادی برای سیاستهای مقایسوی به شمار میرود. تالبود به این باور است که برخی از دولتهایجدید -اگر درست و حسابی حرف بزنیم- اصلاً دولت نیستند؛ بلکه ابزار شخصی قدرتمندانی اند که از توان حکمروایی برخوردار اند. کلپهم نیز به این باور است که پاتریمونالیسم جدید یکی از ویژگیها و برجستگیهای بارز قدرت در جهان سوم به شمار میرود و با انواع معمول سازمانهای اجتماعی در جوامع پیشااستعمار همخوانی دارد.
کلپهم در مجموع به این باور است که ساختار کلاینتالیست (دستنشاندهپرور) یا استور بر اصل پشتیبان- پیرو بر سه اصل ذیل استوار است:
۱. منظم و قاعدهمند است؛
۲. زنجیرهای از روابط و داد و سُتد دوتایی را در بر میگیرد؛
۳. رقابتپذیر است.
از نظر کلپهم، برای معرفی نظام یا ساختاری به نام کلاینتالیست (دستنشاندهپرور) چهار پیششرط نیاز است:
۱. منابع مهم و حیاتی باید در کنترول/ ادارهی یک حلقه و کتلهی خاص در جامعه باشد؛
۲. حامیان خواهان یا علاقمند ارایهی خدمت از سوی پیروان خود باشند؛
۳. پیروان در مجموع از دست یافتن به منابع و امکاناتیکه از سوی حامیان اداره میشوند از طریق استراتیژیهای همکاری مشترک بازداشته شوند؛
۴. غیاب اخلاق موثر کاربردی در عرصهی اختصاص منابع به بخش عمومی با استفاده از ساختاری که منابع و امکانات در آن برای منافع عموم بدل شود نه برای اهداف و منافع شخصی.