این عنوان “واشنگتنپسـت” که میگوید “افغانستان مشکلاتِ زیادی دارد و احتمالاً یکی از آنها رییسجمهور غنی است”، این روزها بهشدت ذهنم را درگیر کرده است.
آقای غنی با طمطراقِ فراوان وارد عرصۀ سیاستِ افغانستان شد و با همین طمطراق نیز به کرسی ریاست جمهوری رسید. در آغاز پیکارهای انتخاباتیاش، به صورتِ کمسابقه سازمانها و نهادهای بینالمللی در جناحِ او متمرکز شدند و نزدیک بود از او نابغهیی عجیبالخلقه بسازند. بحث تا آنجا کشیده شد که یکی از این نهادها، حالا چه با تطمیع و چه با انگیزههای سیاسی، اعلام کرد که آقای غنی “دومین مغز متفکر”ِ دنیاست.
اما حالا مثل این است که ورق برگشته و جامعۀ جهانی متوجه اشتباه بزرگِ خود در کلان کردنِ آقای غنی شده و سعی دارد که اشتباهِ اولیه را به گونهیی ترمیم کند.
وقتی که “واشنگتن پست” به عنوان یکی از مهمترین رسانههای معتبرِ غربی میگوید که آقای غنی بخشی از مشکل افغانستان است، به این معنا بوده میتواند که پس از دو سال ریاست جمهوری آقای غنی به بنبست خورده است. این موضوع را بدون شک کشورهای غربی که اصلیترین حامیِ آقای غنی بودهاند، حالا درک کرده و میخواهند خود را از زیر بارِ مسوولیتِ آن بیرون کنند.
ریاست جمهوریِ آقای غنی با اشتباههای بزرگ آغاز شد. متأسفانه او به اندازهیی دچار خودبزرگبینی است که هیچ واقعیتی را نمیخواهد بپذیرد. ریشۀ اشتباههای دوران ریاست جمهوریِ آقای غنی، به زمانِ کارش در نهادهای مختلفِ کشور برمیگردد. آقای غنی از زمانی که وارد دولت شد، به دلیل این که در نهادهای بینالمللی کار کرده بود، فکر میکرد که از همه بیشتر میفهمد. او این خودشیفتهگی را هرازگاهی که با شخصیتهای مطرحِ کشور رو در رو میشد، به شکلی بروز میداد و به طعنه میگفت که آنها باید جایِ خود را به افرادِ متخصص و چیزفهم خالی کنند.
اکنـون اما تجربۀ مدیریتِ آقای غنی به هیچ صورت نشان نمیدهد که او چیزی بیشتر از دیگران میداند. دستاوردهای او در وزارت مالیه و بعدتر در دانشگاه کابل و به دنبال آن در برنامۀ انتقالِ مسوولیتها، به هیچ عنوان بیشتر از دیگر اعضای دولت نیست، هرچند که در جاهایی ناکامیهایش میتوانند بیشتر نیز باشند. در دو سال گذشته هم که آقای غنی به مهمترین آرزوی زندهگی سیاسی و مدیریتیاش، یعنی ریاستجمهوری، دست پیدا کرده، هیچ دستاورد مهمتری نسبت به رییس جمهوریِ پیشین در کارنامۀ خود رقم نزده است.
شاید برخیها بگویند مقایسۀ آقای غنی با آقای کرزی مقایسۀ درستی نیست و حتا کارنامۀ آقای کرزی به مراتب رنگینتر و درخشانتر از کارنامۀ آقای غنی است. حداقل آقای کرزی این مهارت را داشت که جناحهای مختلف را راضی نگه دارد و با چربزبانی، در دلِ بخشی از مردم نفوذ کند. آقای غنی متأسفانه این مهارتِ ساده را هم تا هنوز نشان نداده است و کسانی که به ملاقاتِ او میروند، از رفتار و برخورد عجیبِ او راضی نیستند.
بسیاری از عدم تعادل روحیِ آقای غنی شکایت دارند و میگویند که او نمیتواند کنترولش را حفظ کند. بدون شک داشتنِ چنین خلقوخویی میتواند در کار دشوار رهبریِ یک کشور، آسیبهای زیادی وارد کند و باعث آزردهگی دیگران شود. در ضمن، رهبری کشور افزون به تجربه و مهارت، به چیزهای دیگری و از جمله سعۀ صدر و تدبیر هم نیاز دارد که آقای غنی فاقد آنهاست.
در دو سال گذشته مشخص شده است که آقای غنی حتا موفق نشده که سادهترین وعدههای خود را عملی سازد. او هیچ گام موثری در راه بهبود وضعیتِ کشور آنگونه که انتظار میرفت، برنداشته است. در دو سال گذشته، آقای غنی مشغول زد و بنـدهای سیاسی و تحکیم قدرتِ خود در ارگ ریاست جمهوری بوده و کمتر به مسایل حساسِ کشوری توجه نشان داده است. شاید یکی از دلایل اصلیِ پیشرویهای مخالفانِ مسلح، همین عدم توجه آقای غنی به مسایلِ کشور باشد. او همین حالا با بخش وسیعی از اعضای دولت مشکل دارد. رییس اجرایی به دلیل بیتوجهی به مفاد توافقنامۀ سیاسی، از او آزرده است. جنرال دوستم معاون اولِ او به دلیل عدم تفویض صلاحیتهایش ناراحت است و به همین ترتیب، بسیاری از اعضای دولت به شکلی از رییس جمهوری دلِ خوشی ندارند. البته بر این فهرست طولانی، باید حامیان بینالمللی افغانستان را نیز اضافه کرد. گفته میشود که امریکاییها نسبت به مدیریتِ آقای غنی دچار تردید شده و گفتهاند که او تواناییِ رهبریِ کشوری مثل افغانستان را ندارد .
احمد عمران
ماندگار