خواجه بها الدین، آغاز آگست ۲۰۰۱ مطابق اسد ۱۳۸۰
مصاحبه کننده: آقای پیوتر بالسیروویچ
ترجمه: داکتر امیر محمد انصاری
این مصاحبه، ظاهرا آخرین مصاحبه ی است که توسط احمد شاه مسعود، مشهور به شیر پنجشیر، قبل از قتلش در ۹ سیپتمبر ۲۰۰۱ صورت گرفته است، در ارتباط به زمینه های تاریخی و تباری خانه جنکی افغانستان، شخصیت حاکمیت طالبانی، احتمالات یک سازش با طالبان، مفکوره یک حکومت مردمسالار در آینده افغانستان، سرنوشت حفریات باستان شناسی و آثار تاریخی در افغانستان، روابط میان افغانستان، پاکستان، و پالیسی آمریکا در افغانستان میباشد.
پیوتر بالسیروویچ (پ ب): چگونه ممکن بود که تحریک طالبان در آغاز و میانه ی دهه ۱۹۹۰ میلادی بسیار پیروز ثابت شوند؟ کدام عوامل به طور جمعی در پیروزی فوری نیروهای طالبان مسوول واقع شدند؟
احمد شاه مسعود: به پندار من، ما درباره سه فاکتور عمده که در پیروزی شان سهم داشتند سخن زده می توانیم. نکته نخست اینکه بعد از خروج نیروهای روس در سال ۱۹۸۹ یک حالت بی ثباتی در افغانستان پدید آمد که باعث راه اندازی خانه جنگی در افغانستان شد. افزون بر آن، مجاهدین با یک دیگر شان ارتباط خوب نه داشتند، مخصوصا در قندهار که در جنوب کشور هست و در ساحات که تحت کنترول عبدالرشید دوستم بودند. افزون بر آن، کردار های ناشایست افراد چون گلبدین حکمتیار و دیگران نقش مهمی را در پیروزی طالبان بازی کردند. این چنین شرایط پیچیده درونی، برگشت وضعیت به حالت عادی را می طلبید و زمینه برای آمدن یک دگرگونی آماده می شد. فاکتور دومی کمکهای مستقیم پاکستان و غیر مستقیم آمریکا برای طالبان بود. پاکستان از آغازین روزها مداخله کرد و در بنیانگذاری تحریک طالبان دخیل بود. عربستان سعودی نیز موجود بود.
و ثالثاٌ، طالبان خود شان تاکتیک های خوب نظامی را ساماندهی کردند و دارای سیاست درست و خوب-حسابشده بودند. آنها شعار خوبی را برای مردم انتخاب کردند: “آمده اند که صلح بیآورند.” با تاکتیک های خوب نظامی، آنها تهاجم خود را از قندهار آغاز کردند. و محض این حقیقت که آنها زیر نام طالبان یعنی شاگردان دینی و یا جستجوگران دانش حقیقی ظهور کردند، به آنها مشروعیت بخشید.
اینها فاکتورهای بودند که سبب شدند مجاهدین به عقب زده شوند. مگر در واقع، چنانیکه شما می دانید، همه این فاکتور های را که برشمردم خود شان فصل های بزرگِ اند که باید به تنهایی در مورد شان با جزییات صحبت کرد.
پ ب: اگر شما دانش کنونی تانرا می داشتید (البته در مورد شرایط که طالبان ظهور کردند. م) و می توانستید به زمان آغاز دهه ۱۹۹۰ برگردید، چگونه برخورد می کردید، چه چیزهای را در پالیسی و استراتیژی تان تغییر می دادید؟
احمد شاه مسعود: فاکتورهای را که برشمردم یک سره در کنترول ما نه بودند. آنها بیشتر جنبه عمومی داشتند، به خصوصیات عمومی کشور افغانستان و قلمرو آن ارتباط داشتند. ما بالای بعضی از آنها و تا یک درجه بسیار محدود کنترول داشتیم. یک مثال خوب فاکتور که فروگذار شد که ما می توانستیم بالایش تاثیر داشته باشیم ولی از آن کار نه گرفتیم، یک نوع آشتی کردن بود. ما باید برای یک سازش، باید بیشتر آماده می بودیم. به عباره ی دیگر، نیروهای جبهه متحد منحیث یک اپوزیسیون مردمسالار که حالا با طالبان در جنگ اند، باید از قبل باهم متحد می شدند. تنها اکنون است که افراد چون اسمعیل خان، عبدالرشید دوستم، حاجی عبدالقدیر، و خودم شانه به شانه می جنگیم. مگر در آن زمان چنین نه بود. لاکن در واقع این اتحاد چیزی نه بود که در آن وقت ما قادر به انجام آن می شدیم، به خاطریکه پاکستان با آنها به طور جداگانه معامله می کرد. بسیار زیاد مشکل بود، عملاٌ از کنترول ما خارج بود که با همدیگر سازش کنیم.. ما در موقفی نه بودیم، حتی در دهه ۱۹۹۰، که دگرگونی های موثری را در ساحات تحت کنترول دوستم در شمال و یا در قندهار در جنوب، به بار بیآوریم.
پ ب: در سال ۱۹۹۶ شما در کابل بودید، وقتی طالبان آمدند، صلح و توقف جنکهای داخلی را پیشنهاد کردند. چرا پشنهاد آنها، طرح آنها برای ختم جنگ های داخلی، دلکش تر از راه حل های شما در آن وقت برای مردم بود؟
احمد شاه مسعود: وقتی طالبان به کابل رسیدند، شعار شان دیگر موثر نه بود. طوری که شما می دانید، طالبان مجبور شدند برای دو سال در دروازه های کابل جنگ کنند. ما عمدتا به خاطری شکست خوردیم که گلبدین حکمتیار مواضع اش را در چهار آسیاب در حومه کابل در سال ۱۹۹۵ تخلیه کرد و به کابل آمد. نهایتاٌ طالبان از سمت شرق آمدند، یعنی از خطوط که قبلاٌ در کنترول حکمتیار و حاجی قدیر بودند.
حتی در سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ در جریان جنگها در کابل و اطراف آن، علی الرغم شرایط مشکل، ما چیزی، حتی شواهدی اندکی دشمنی بر ضد ما و یا رنجش از ما در میان نفوس نواحی شهر کابل که در کنترول ما بود، نه دیدیم، طور مثال اعتراضات آشکار، شورش یا قیام بر ضد ما و یا خلع سلاح کردن سربازان ما. ولی دقیقاٌ این چیزی است که در مناطق تحت کنترول طالبان قابل مشاهده بود. بعد از آنکه از اثر بی وفایی حکمتیار ما مجبور به عقب نشینی نیروهای مان از کابل شدیم، برای مدت زمانی کابل به دو ساحه تقسیم شده بود. ما قبلا از نیم کابل بیرون شده بودیم و طالبان در کنترول آن بودند. هنوز هم مردم کابل بر ضد ما نه جنگیدند. در حالیکه آنها می توانستند.
طوریکه شما می دانید، این طالبان بودند که در آخر شکست اخلاقی را متقبل شدند. آنها به خاطریکه کابل را همیشه یک مکان متخاصم درک میکردند بالآخره به فساد کشانده شدند و آنها هنوز هم از تکرار شورش و بی نظمی اجتماعی سال ۱۹۹۷ در هراس اند. در کل، آنها در مناطق که تسخیر کرده اند بسیار زیاد بی اعتبار شده اند.
نزدیک به خواجه بهاالدین در ولایت تالقان، یک ساحه لا هبان La Haban نام دارد که طالبان سه روز قبل بالای آن حمله کردند. در نتیجه، آنها به تعداد ۱۴ فرمانده شان را در آن ساحه از دست دادند. این تلفات قسما ناشی از بی اعتمادی و ترس از مردم تالقان بود: آنها بالای مردم تالقان تا حدی بدگمان بودند که مجبور شدند سلاح های ثقیله ی شانرا از آنجا بیرون بکشند. این گونه حوادث به شکل نادر به وقوع نه می پیوندد. ما وقتی در تالقان بودیم و یا در هر ولایت دیگری، هرگز چنین تشویش و نگرانی نه داشتیم.
پ ب: گاهی ادعا می شود که اساس منازعه میان شما و طالبان ملاحظات تباری است. طالبان به طور عمومی توسط پشتونها حمایت می شوند، در حالیکه شما در قریه بازارک دره ی پنجشیر چشم به جهان گشوده اید، که ساکنین آن اکثراٌ تاجیک اند. شما آیا خود را بیشتر تاجیک فکر میکنید و یا بیشتر افغان؟
احمد شاه مسعود: علی الرغم جنگهای طولانی در افغانستان، تفاوتهای قومی و همه مشکلات که افغانستان را به ستوه آورده است، من فکر نه میکنم حتی یک نفر پیدا شود که طرفدار تجزیه یا چندپارچگی کشور در امتداد خطوط مشخصات تباری باشد. ما همه متفق القول هستیم که باید افغانستان یک پارچه باشد.
پ ب: پس چشم انداز شما در مورد یگان توافق صلح با طالبان چیست؟ می دانم که شما برای رسیدن به یگان سازش با طالبان چندین بار کوشیده اید، طور مثال برای بار نخست در فبروری ۱۹۹۵ در پایگاه طالبان در میدانشهر خارج از کابل، که به مقصد نجات کابل از ویرانی بود. شما همچنان به تازه گی پیشنهادی برای توافق صلح ارایه کرده اید. همه ی این کوششها تا به اکنون از طرف طالبان به گونه سیستیماتیک رد شده اند. علی الرغم آن، آیا شما فکر میکنید که احتمال سازش با طالبان برای رفتن به سوی ایجاد یک دولت متحد در افغانستان وجود دارد؟
احمد شاه مسعود: بلی، همچو حالت هنوز هم به دست آمدنی هست. به شرطیکه پاکستان حمایت خود را برای طالبان توقف دهد تا آنها گزینه ی جز مذاکره با ما را نه داشته باشند. در گذشته، طالبان برای هر کس یک تقاضا داشتند: تسلیم شو سلاح اترا زمین بگذار. تنها تقاضای آنها همین بود. در مسیر زمان تقاضای آنها تغییر خورد. اکنون آنها می گویند: “سلاح تانرا با خود داشته باشید، ما از خود را می داشته باشیم. شما قلمرو تانرا نگهدارید. ولی یک شرط است: فقط امارت افغانستان و اصول آنرا قبول کنید، و شما مهمترین مقام دوم یعنی مقام نخست وزیری را در حکومت می توانید داشته باشید.” ما این پیشکش را رد کردیم. من این حالت را بسیار زیاد مشکل و تا حدی ناممکن می بینم که در دراز مدت با طالبان یکجا باشم و یا یک ایتلاف دراز مدت را با آنها بسازم.
اگر چه ما احتمال سهیم شدن در یک حکومت ایتلافی با طالبان را برای یک مرحله انتقالی که در آخر آن به سوی یک انتخابات دیموکراتیک برویم نادیده نه میگیریم. این تنها راه حل پذیرا از نگر ماست. در غیر آن دستیابی برای یک راه حل دایمی ممکنه که در آن طالبان دخیل باشند نهایت مشکل به نظر می آید.
پ ب: فرض کنید که شما در حل منازعه، چه بر اساس تشکیل یک حکومت ایتلافی و چه بردن آخرین نبرد با طالبان، پیروز شده اید. اصول عمده ی که حکومت افغانستان را به پیش خواهند برد چه خواهند بود؟ به عباره ی دیگر، چه چیزهای عمده، بنیادهای قانونی و اجتماعی حکومت آرمانی شما خواهند بود؟
احمد شاه مسعود: می خواهم تاکید کنم که ما به هیچ صورت برای تصاحب کامل قدرت و چیره شدن بالای پالیسی افغانستان مبارزه نه میکنیم. هدف ما این نیست که در افغانستان دست بالا داشته باشیم. به صورت کل نه! ما برای چیزی دیگری مبارزه میکنیم: افغانستانی باشد که در آن هر زن و مرد افغان خودش را بدون تبعیض جنسی، خرسند بیابد. من عمیقاٌ متقاعد شده ام که چنین افغانستان تنها از طریق دیموکراسی و یک حکومت که برآمده از انتخابات دیموکراتیک مبتنی بر اتفاق آرا باشد، میسر است. این تنها همان وقت است که ما واقعاٌ می توانیم شماری از مشکلات که مردم افغانستان را به ستوه آورده اند، حل کنیم. راه حل حقیقی تنها در گرو همچو حالت اجتماعی و سیاسی و تنها چنان اداره ی که از همه اقوام، همه گروه های تباری و همه مردم افغانستان به گونه ی عادلانه نماینده گی کرده بتواند، قرار دارد.
پ ب: اجازه دهید به مسله تباری برای لحظه برگردیم. طوریک همه می دانیم اکثریت تباری که از طالبان حمایت میکنند پشتونها هستند، در حالیکه در طرف شما اکثریت تباری تاجیکها اند، اگرچه جوامع بزرگ از پشتونها و اوزبیکها در قطار شما نیز ایستاده اند. آیا شما فکر نه میکنید که چنین تنوع تباری به گونه ی قابل ملاحظه در سو تفاهمات و تصادمات تباری در میان گروه های مختلف سهیم بوده باشند، که باعث منازعات نظامی میان مجاهدین و طالبان و سبب خانه جنگی های طولانی در افغانستان شده اند؟
احمد شاه مسعود: در تحلیل نخست این تنوع تباری فاکتور تنهای منازعه با طالبان نیست. ولی چیزی را که شما اشاره کردید مطمیناٌ از جمله اسباب عمده منازعه است. من برای شما یک مثال می دهم. حاجی عبدالقدیر، یک عضو مخالف مردمی ضد طالبانی، یک عضو جامعه پشتون تبار است. ولی در عین حال گروه های تاجیک تبار اند که در قطار طالبان بر ضد ما در بدخشان (در شمالغرب) و قندهار (در جنوب) می جنگند. همچنان جای شک نیست که بی عدالتی های گذشته دلیلی برای جنگهای امروزی بوده اند. ولی من می گویم که اینها تنها انگیزه و دلیل جنگهای امروزی نیستند. فاکتور های متعدد دیگری نیز وجود دارند. یکی از آنها طرز تفکر در مورد افغانستان امروز و تصور افغانستان آینده است. طالبان می گویند: “بیا و مقام نخست وزیری را بپذیر و با ما باش”، و آنها عالیترین مقام یعنی ریاست جمهوری کشور را برای خود شان حفظ خواهند کرد. ولی به چه قیمتی؟ تفاوت میان ما و طالبان عمدتاٌ به طرز تفکر ما در مورد اصول جامعه و حکومت مربوط می شود. ما شرایط سازش آنها را پذیرفته نه می توانیم، در غیر آن ما باید از اصول دیموکراسی مدرن دست بشوییم. ما به طور بنیادی مخالف سیستم هستیم که امارت اسلامی خوانده می شود. من در یک لحظه می خواهم به موضوع امارت بر گردم.
در واقع این پاکستان است که مسوول عمیق ساختن شگاف میان تبارهای افغانستان می باشد. این تکرار همان شیوه “تفرقه بیانداز و حکومت کن” است. پاکستانی ها می خواهند مطمین شوند که افغانستان برای زمان طولانی دارای نیروی خود اراده نه شوند.
پ ب: درین حالت، چه چیز پالیسی طالبان و استراتیژی پاکستان را برای جامعه پشتون، بیشتر جذاب می سازد؟
احمد شاه مسعود: تکرار میکنم ما باید به خاطر داشته باشیم: نه همه ی پشتونها. مگر بیایید سوال را برعکس کنم و چنین بیان کنم: چرا پشتونها برای طالبان و پاکستان بیشتر از سایر گروه های تباری جذاب هستند؟ اگر ما این گونه ارایه کنیم، فکر میکنم این سوال به گونه ی مساوی خوب خواهد بود. این مسله هم بسیار مهم و هم پیچیده است که تقاضای یک تبصره مشرح و کامل را میکند، ولی من کوشش میکنم کوتاه بسازم.
اگر ما همه پیچیده گی ها و پیآمد های این مشکل و زمینه های آنرا در نظر بگیریم، فوراٌ خواهیم دید که پاکستان پالیسی و استراتیژی اش را در منطقه تنها بالای همین یک مسله بنا نهاده است. پاکستانیها با انتخاب جامعه پشتون چند چیز را به دست آورده اند. نخست، آنها بزرگترین گروه تباری افغانستان، تقریبا ۴۰% نفوس کل کشور، را در دست شان گرفته اند. دوم، هر دو کنار کمربند مرزی افغانستان-پاکستان موطن پشتونها است که همیشه منبع بالقوه منازعات سرحدی یا بی ثباتی در آینده بوده است. لاکن با اتخاذ این پالیسی آنها بالای جامعه پشتون نه تنها در آن سوی سرحد کنترول دارند بلکه در این سوی سرحد نیز کنترول دارند. به این شیوه، پاکستانیها مسله مرزی، که برای شان بالقوه خطرناک بود و برای مدتهای طولانی وجود داشت، را مغشوش و خنثی کردند. به عباره ی دیگر، اکنون هیچ کوششی وجود نه دارد که پشتونهای هردو طرف مرز را متحد بسازد و هردو سوی سرحد در کنترول پاکستان است. در نتیجه، پاکستانیها موفق شده اند که پشتونها را با مغشوش سازی مسله مرزی، خلع سلاح کنند.
یک کتابیست به نام پالیسی خارجی پاکستان، که توسط چندین پژوهشگر و تحلیلگر پاکستانی نوشته شده است. این یک کتاب بسیار قدیمی است و در واقع به پرسش بنیادی و متکرر می پردازد که آیا کابل قادر خواهد بود که پشاور را جذب کند یا آیا پشاور قادر خواهد بود کابل را به دور خودش بچرخاند. این کتاب نتیجه گیری میکند که این شهر باید پشاور باشد و این پشاور خواهد بود که با زور کابل را به دورش خواهد چرخانید.
من این مثال به خاطری گفتم که نشان بدهم این مفکوره یک چیزی جدیدی در پاکستان نیست. بر علاوه، به خاطر مهار کردن موثر افغانستان، پاکستانیها نه می خواهند با افغانستان منحیث یک کشور مستقل و جدا معامله کنند. در عوض اصول را که آنها می خواهند تعقیب کنند عبارت از داشتن پالیسی در مورد افغانستان بر اساس قبیله و مسایل تباری است، تا با افغانستان منحیث یک مجموعه قبایلی رفتار کنند. اگر ما میخواهیم بدانیم که چه چیزی در منطقه جریان دارد، ناگزیریم تا این اصول پالیسی پاکستان در مورد افغانستان را بدانیم. در نتیجه، پاکستانیها افغانستان را به سوی یک دولتی تنزل دادند که متشکل از طرفهای تباری است. و آنها چه می گویند؟ پاکستانیها سعی میکنند جهانیان را مجبور سازند که باور کنند افغانستان متشکل از گروه های تباری و قبایل است. در نتیجه، آنها ادعا دارند که با قبایل علیحده روابط مستقلانه دارند. همه پالیسی های پاکستان به این گونه در حال تطبیق اند. بیایید یک مثال دیگر را مد نظر بگیریم. مدت طولانی از ظهور طالبان می شود، لاکن آنها تا حال دارای یک اردوی مسلکی نیستند، مستقل از پاکستان نیستند، و دارای مرکز اموزشی و اکادیمی نظامی نیستند. پاکستان در واقع می تواند طالبان را در تاسیس ارتش کمک کند. لاکن نه کردند. در واقع، ارتش طالبان به طور کلی متکی به تدارکات و نیروهای پاکستان است. در نتیجه، طالبان در قلمرو شان مانند ولایات قندهار و تالقان مکتب نظامی تاسیس نه کرده اند. از لحاظ فرضی آنها می توانستند ولاکن به خاطر مداخله ی پاکستان نه کردند. مثال دیگر. اکثریت افغانهای مقیم در پاکستان و جامعه مهاجرین افغانی که در آنجا زنده گی میکنند اغلبا پشتون ها استند. آنها یک دانشگاه به نام محمود عبدالاحمد را تاسیس کردند. این در واقع یک نهاد دولتی بود که برای آموزش پسران گشوده شده بود. در آخر پاکستانیها این نهاد را بستند. لاکن، از طرف دیگر، آنها تعداد مدارس تدریس علوم دینی را افزودند.
هزاران پشتون تحصیلکرده در افغانستان زنده گی میکنند. پاکستان به نخبه گان تحصیلکرده ی پشتون اجازه نه می دهد که سهم شان را در دوایر دولتی داشته باشند و یا در اداره کشور اشتراک کنند. همچنان، پاکستانیها به طالبان اجازه نه می دهند که از آنها منحیث مشاورین کار بگیرند. این پاکستان است که می کوشد هر گونه تماس میان طالبان و طبقه تحصیلکرده ی پشتون را مانع شود. اگر به نخبه گان پشتون دیده شود، آنها افغانستان را برای همیش ترک میکنند و به اروپا و جاهای دیگر می روند، و این دقیقاٌ در نتیجه دخالت پاکستان می باشد. این یک حالت بسیار دلخواه برای پاکستانیها میباشد، که می خواهند در عوض نخبه گان پشتون، گروه های مانند طالبان بی تحصیل که توسط بنیادگرایان مغز شویی شده اند در قدرت باشند.
واقعیتی که طالبان اداره شان را “امارت” نامگذاری کرده اند معنی دار است. در واقع این کلمه خودش دو مفهوم را اریه میکند. یک تفسیر اشاره به سیستمی میکند که در آن مسلمانان به نیروی “امیر”ی که مطابق با مفکوره های دولت اسلامی و قانون شریعت حکومت میکند، احترام می گذارند. تفسیر دومی واژه “امارت” به جایی و ولایتی عطف می شود که از سوی یک حکومت مستقل مرکزی اداره نه شده بلکه توسط یک امیر یا سلطان مستبد و قدرتمند فرمانروایی می شود. بیایید برای چند مثال به تاریخ افغانستان برگردیم. در تاریخ ما به شخص امیر عبدالرحمن خان (۱۸۸۱-۱۹۰۱) بر می خوریم. علی الرغم اینکه یک امیر بود، وی یک فرمانروای مستقل نه بود و با بریتانیا همکاری داشت. وقتی شاه امان الله قدرت را در ۱۹۱۹ به دست گرفت لقب “امیر” را به دور افگند و در سال ۱۹۲۳ خود را “شاه” خواند تا بیزاری اش را از عنعنه قدرت متمرکز و استبدادی که با اصول سختگیرانه ی حکومت اسلامی همخوانی داشت، ابراز دارد. و حکومت طالبان دقیقا به همان عنعنه اصولی گره خورده است.
طالبان فرمان داده اند هر کسی برای دولت کار میکند باید دستار سیاه به سر کند، هر شاگرد باید لنگی سیاه بپوشد و غیره. آنها نه تنها برای مردم نسخه میدهند که چه بپوشند، بلکه آنها در همه انواع حریم خصوصی شان مداخله میکنند. شاید کسی فکر کند که طالبان احمق اند، ممکن آنها دیوانه اند و خود آنها کاملا مسوول دیوانگی خود شان اند. لاکن اغلب این چیزها از طرف پاکستان حکم می شوند. این هدف پاکستان است که دولت افغانستان و نهاد های آنها را در حالت سقوط کامل ببینند. یک هدف پالیسی پاکستان اینست که افغانستان را به یک مجموعه امارتهای کوچک مختلف، که غیر مستقیم توسط پاکستان اداره شوند، تنزل دهد. با این روش، آنها تلاش میکنند تا افغانستان را از نگاه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تابع پاکستان کنند. این شیوه همچنان واضح میسازد که چرا پاکستان منافع خود را در موجودیت یک نظام قبایلی به جای یک کشور بزرگ مستحکم با یک حکومت واقعی، می بیند. به تازه گی شش سال قبل، معلوماتی داشتم که دقیقاٌ چنین برنامه ی اجرا می شد که دارای یک استراتیژی بود که یک طیف وسیعی امارات کوچک برای گروه های مختلف تباری و جغرافیایی در افغانستان تاسیس میکرد. مگر در آن روزها درک انگیزه ها در عقب چنین استراتیژی مشکل بود.
پ ب: در ابتدا پالیسی آمریکا از پاکستان جانبداری میکرد. شما پالیسی کنونی آمریکا در مورد طالبان را چگونه تشریح میکنید؟ آیا شما متوجه کدام تغییری درین رابطه در ده سال اخیر شده اید؟ آیا اداره بوش کدام تغییری در این پالیسی ایالات متحده آورده است؟
احمد شاه مسعود: چیزی را که شما اینجا می بیند با چیزی که در رسانه های ایالات متحده در مورد پالیسی آمریکا در مورد افغانستان می توانید بخوانید، همخوانی و مطابقت دارد. یعنی: هیچ. عملاٌ ما هیچ نوع تغییری را مشاهده نه کرده ایم. دست کم ما کدام تغییری را نه دیده ایم.
پ ب: ایا به این معنی است که اداره ایالات متحده مخالفین دیموکرات افغانستان را به هیچ نحوی حمایت نه میکند؟ اگر چه شما در حال جنگ بر ضد رژیم طالبان بوده اید، از ایالات متحده هیچ سلاحی به شما واصل نه شده است؟ مقصد شما آیا اینست که از آغاز به کار اداره بوش تا اکنون هیچ تغییری در پالیسی آمریکا محسوس نه بوده است؟
احمد شاه مسعود: {خنده} نه! شما “پالیسی ایالات متحده در افغانستان” میگویید”؟ اصلاٌ ایالات متحده ی آمریکا تا حالا کدام پالیسی برای افغانستان نه دارد.
پ ب: آیا تا کنون از طرف اداره بوش سعی به عمل آمده است تا با شما تماس بگیرند؟
احمد شاه مسعود: بلی کریستین راکا {کریستینا راکا معاون وزیر خارجه ی آمریکا در امور آسیا. م}، نماینده وزرات آمریکا
پ ب: کی با وی صحبت کرد؟ آیا وی با شما در تماس شد؟
احمد شاه مسعود: نخیر، من وی را هیچ نه دیده ام. داکتر عبدالله (وزیر امور خارجه ی ما) با او ملاقات کرد.
پ ب: شما از پالیسی آمریکا در آینده چه توقع دارید؟
احمد شاه مسعود: ما آرزو میکنیم که پالیسی آینده ی ایالات متحده در این منطقه بیشتر مثبت خواهد بود. “مثبت” به این معنی که آنها از یک طرف فشار های معینی را بالای پاکستان تطبیق خواهند کرد و از طرف دیگر آنها همچنان به افغانستان کمک خواهند کرد که پس از ۲۲ سال جنگ صاحب صلح شوند.
پ ب: و عملاٌ؟ شما توقع دارید که اداره ایالات متحده برای شما مهمات و اسلحه تهیه خواهد کرد؟ باید آمریکا شما را حمایت نظامی کند و یا به گونه ی دیگری حمایت کند؟
احمد شاه مسعود: ما تدارک مهمات خود را داریم، اگر چه بسنده نیست. چیزی که مهم است حمایت مستقیم نظامی نیست. طالبان اگر تنها گذاشته شوند، یعنی بدون حمایت خارجی، در دراز مدت نیروی که جداٌ قابل ملاحظه باشند نیستند. آنها در نبود حمایت در بین توده ها، از مردم افغانستان دور و بیگانه شده اند. برعلاوه، آنها اکنون بسیار ضعیفتر از گذشته اند. فقط با کمکهای که از پاکستان، اسامه بن لادن و سایر گروه های افراطی میگیرند، طالبان روی پاهای شان ایستاده اند. بدون کمک این حمایت خارجی، برای طالبان بی نهایت مشکل خواهد بود که زنده بمانند.
پ ب: تا چه اندازه حضور مردمانی چون جومنبای خاجه ییف، مشهور به جمعه نمنگانی، رهبر مخالفین اوزبیکستان و متحد اسامه بن لادن، و نیروهایش در شمال افغانستان یعنی تاجیکیستان و اوزبیکیستان، و حالا در ولایت تخار، برای شما و برای تدارکات شما از قلمرو تاجیکیستان تهدید شمرده می شوند؟
احمد شاه مسعود: جمعه نمنگانی، رفقا و گروه اش حالا در کنار طالبان در یکی از جبهات نزدیک به ما {در تخار} جا به جا شده اند. درین جبهه در حدود ۴۰۰ جنگجوی جمعه نمنگانی وجود دارند. و همه ی انها- نمنگانی و طالبان- با یک دیگر شان در جدال اند که کی فرمانده این نیروها باشد. در حقیقت، با توجه به تعداد شان، آنها برابر به یک گروه کوچک {کندک. م} و یا مادون فرقه{لوا. م} قوای ما می باشند. طور مثال، قوماندان رده پایین که من حالا با وی حرف زدم، بسیار بالاتر از جمعه نمنگانی سرباز دارد.
پ ب: تا جاییکه من می دانم، همه نیروهایکه رسما تابع شما اند از احکام شما کاملاٌ پیروی نه میکنند. در عوض، آنها گاهگاهی پالیسی های محلی خود شانرا تعقیب میکنند که قسما با مواد مخدر ارتباط میگرند. آیا شما در بدخشان ولایت شمالی افغانستان که توسط نیروهای شما کنترول می شود، در متحد ساختن فرماندهان به مشکلات سر می خورید؟ آیا کدام واقعه سرپیچی و بی اطاعتی وجود دارد؟ آیا ممکن است کدام دشمنی میان فرماندهان در بدخشان وجود داشته باشد؟
احمد شاه مسعود: بلی در یک ساحه بسیار محدود بدخشان. در همه قسمتهای شرقی بدخشان ما مشکلی نه داریم. به همین گونه در ولسوالیهای غربی بدخشان ما مشکلی نه داریم. مگر واقعاٌ تنها با فرمانده هان فیض آباد بعضی مشکلات وجود دارد. {تابع ریس جمهور ربانی. مصاحبه کننده}
پ ب: شما به خاطر نظرات لیبرال و مدرن تان و به ویژه تاکید روی دیموکراسی، که بیشتر به معنی غربی آن فهمیده می شود، مشهور هستید. ایا بعضی اوقات برای شما مشکل نیست که به خاطر دیدگاه اصلاح طالبانه و مترقی تان در مورد جامعه و کشور با ارزشهای عنعنوی و محافظه کارانه که از مشخصات مردم در بدخشان و سایر نقاط افغانستان است، تن به سازش دهید؟
احمد شاه مسعود: البته بسیار آسان نیست. در اوضاع کنونی، ممکن نیست که کاملاٌ از ارزش های نظام عنعنوی چشمپوشی کرد. لاکن ما تدریجا باید اقدامات را روی دست بگیریم که به خاطر مدرن سازی جامعه بعضی تغییرات را رونما سازیم. یکی ازین اقدامات آموزش و تزریق افکار دیموکراتیک در بین عام مردم است. در بدخشان بوده اید یا نه؟ شما نه می توانستید تماشای دختران که به مکتب می رفتند را از دست داده باشید. من فکر میکنم این یک انکشاف مثبت است. آنها بخش های از مکتب را برای آموزش خود دارند و یا در مکاتب علیحده درس می خوانند، که آنها را در درک بهتر جهان ماحول شان کمک میکند و این یک تاثیر مثبت بالای تمام جامعه دارد.
پ ب: چه اقدامات عملی را تا کنون روی دست گرفته اید و چه زیرساختهای را شما می خواهید در محدوده ی قلمرو تان تاسیس کنید تا آرمانهای مردم سالار و نظرات مدرن تانرا به جهانیان به نمایش بگذارید؟
احمد شاه مسعود: مثال کامل نظام شورایی، یا نظام شورای خودمختار، ماست. این نظام به نظر من بسیار موثر کار میکند. شوراهای ما از سطح یک قریه شروع می شود و تا سطح علاقه داری و ولسوالی می رود و تا سطح ولایت گسترش می یابد. اکثریت امورات در مشوره با این شورا ها اجرا می شوند. این شورا ها متشکل از بخشهای مختلف جامعه، به شمول افراد مذهبی، بزرگان و نخبگان تحصیلکرده اند، تا مردم خود شان احساس کنند که به گونه مردم سالار نماینده گی می شوند. چیزی که مهم است، فرمانده هان جز نظام شورایی نیستند، شورا کاملاٌ خودمختار و یک ساختار ملکی است. درست از سطح یک قریه تا سطح ولایت، این مردم حق تصمیمگیری در مورد اکثر مسایل را دارند.
پ ب: آیا زنان در میان اعضای این شورا ها حضور دارند؟
احمد شاه مسعود: خوب، نخیر… ما نه باید داستان امرالله خان را تکرار کنیم، یا باید؟ {خنده}. در واقع، ما به تغییر تدریجی باورمندیم: مردم باید اول به چنین طرز تفکری عادی گردند. تغییرات باید به تدریجی تطبیق شوند، لاکن به گونه ی مستمر.
پ ب: بعد از عقب نشینی از کابل، ولایت تالقان {تخار. م} یک موضع دارای اهمیت استراتیژیک برای شما بود. چه وقت شما آرزوی تسخیر دوباره تالقان را دارید؟
احمد شاه مسعود: هر وقتی شرایط اجازه داد! این همه به چگونگی دید شما به جنگ ارتباط می گیرد. جنگ به صورت عمومی، به گونه یک هدف در ذاتش، وقتی چیزی بالایش حساب می شود به همه قیمت پیروزی است؟ یا جنگ، چیزی که در آن در خطر است عبارت است از جنبه انسانی و فرهنگی، و البته مردم چه چیزی آرزو دارند، یک جنگ با هدف غیر نظامی؟ برای من مهم نیست که به این و یا آن پوسته جبهه مشخص چه واقع خواهد شد. چیزی که واقعاٌ برای ما مهم است اینست که مطمین بسازیم ما حقیقتاٌ قادر بوده ایم که مقاومت علیه طالبان را گسترش دهیم و بر ضد آنها و آیدیالوژی شان مقابله کنیم. این کار وقتی ممکن است که شما حمایت مردم عادی را با خود داشته باشید. به همین دلیل، ما باید ببینیم که آیا ما به مرور زمان و تا هنوز توانسته ایم که حمایت، همدردی و تفاهم بیشتر مردم را کسب کنیم؟
مقدار پیشرفت که امسال به دست آورده ایم، از زمانیکه جبهه متحد ضد طالبان را تاسیس کرده ایم، قابل ملاحظه است. این پیشرفت حتی با پیشرفت سال گذشته قابل مقایسه نیست. طور مثال، در ولایت غور، در صد کیلومتری شرق شهر هرات، در یک ماه گذشته طالبان به شکل شدید در جنگ اند. در ولایات چون غور، هرات و بادغیس آنها در گیر جنگ اند. در گذشته بیرون از تصور بود که ما قادر خواهیم شد که در آنجا ها حضور پیداکنیم و مقاومت بر ضد طالبان را آغاز کنیم. سال گذشته طالبان با افتخار به جهانیان اعلام کردند: “ما همه ی افغانستان را تسخیر کردیم. ما تنها با بعضی از مقاومتها در یک ساحه کوچک محاصر شده که توسط تاجیکها در شمال کشور اداره میشود، بر می خوریم. ولی این مقاومت دیری نه خواهد پایید.” و حالا شما دوباره احیای مقاومت هزاره ها {طور مثال در ولایت بامیان} و اوزبیکها {در شمال} را می بینید. طوری که شما خود تان می بینید، این مقاومت بر ضد طالبان به سرعت در حال گسترش است.
در استراتیژی ما، کوشش نه می کنیم که شهر ها و ماحول شانرا به خاطر سنگر بندی مواضع مان تسخیر کنیم. مقاومت باید تا حد ممکن گسترده و طولانی باشد، و هدف آن باید تضعیف و خسته کردن نیروهای طالبان باشد. طبیعت جنگ تداوم، طولانی ساختن و گسترده ساختن است تا طالبان را مجبور سازیم تا دست از جنگ بکشند. من عمیقاٌ متقاعد شده ام که جنرال های پاکستانی که از سال گذشته شانه به شانه با طالبان در فرماندهی نیروها در تخار بوده اند، باید حالا بسیار زیاد فکر کنند. تا این نزدیکی ها آنها طالبان را کمک می کرده اند تا مقاومت در شمال، جاییکه تاجیکان زنده گی دارند، را شکست دهند، آرزو داشتند که این تنها یک موضوع وقت است و تنها مقاومت از طرف مردم تاجیک است. حالا آنها به وضوح می بینند که این {مقاومت.م} در جاهای دیگر نیز آغاز شده است، که مقاومت در سایر مراکز با دیگر تبار ها نیز فعال شده است. حالا پاکستانیها باید در مورد پالیسی شان دوباره فکر کنند و محاسبه کنند که آنها چند سال می خواهند درگیر جنگی باشند که نتیجه اش غیر قابل پیشبینی است. برعلاوه، ما متوجه می شویم که حمایت جامعه بین المللی برای مقاومت ضد طالبانی به این و یا آن شیوه بیشتر می شود. جنرالهای پاکستانی باید کمی هشیارتر شوند و کلاٌ فکر کنند که در آخر به نتیجه ی خواهند رسید که سرنوشتی به مانند سرنوشت شورویها در انتظار شان خواهد بود.
به طور فشرده، این برای من از تسخیر یک یا چند پاسگاه مهم، قابل ملاحظه تر و مهم تر است. اگر در یک حرکت تاکتیکی من شهری را تسخیر میکنم، طور مثال، ولی در عین وقت به خاطر استرایژی ام در بردن دلهای مردم ناکام می شوم، این را شکست تلقی میکنم. هدف استراتیژی ما عمل نظامی نه، بلکه مردم است. اگر استراتیژی ما که منظورش سلامتی مردم عادی است موفق ثابت شود، شکستهای تاکتیکی انفرادی ما را معاوضه خواهد کرد.
پ ب: چه مصارفی برای مدیریت جبهه متحد به کار است؟ به خاطر بیشتر مشخص بودن، برای تداوم مقابله با حمایتهای مالی که طالبان از پاکستان دریافت میکنند چه مقدار مصارف دارید؟
احمد شاه مسعود: این یک راز ماست. بهتر است ما افشا نه کنیم.
پ ب: اگر حمایت جامه جهانی برای مخالفین دیموکرات و جبهه متحد، طوریکه شما خود اشاره کردید، به طور ثابت افزایش می یابد، کدام کشورها به صورت مشخص شامل اند؟
احمد شاه مسعود: به طور فشرده، چیزی را که من اظهار حمایت جامعه بین المللی حساب میکنم، عبارت از چیزیست که افکار عامه جهان در باره طالبان فکر میکند و تحریمهای ضد طالبان است که توسط شورای امنیت ملل متحد وضع میگردند. اینها نشاندهی حمایت جامعه بین المللی از ماست. آیا کسی می تواند شک کند که پاکستان از بدو منازعه مداخله می کرده است؟ وقتی می گویم “حمایت” لزوماٌ منظورم حمایت مالی یا نظامی نیست، بلکه حمایت سیاسی و اخلاقی است.
پ ب: چونکه شما خودتان در این موضوع تماس گرفتید …. شما به دعوت نیکول فونتیین، ریس پارلمان اروپایی در ماه اپریل امسال {۲۰۰۱ یا ۱۳۸۰ .م} سفری به اروپا داشتید. شما با یک تعداد از عالیرتبه ترین مقامات سیاسی اتحادیه اروپا ملاقات کردید. نتایج عملی سفر شما به اروپا چه چیزهای اند؟
احمد شاه مسعود: تکرار میکنم که ما باید نتایج را از نگاه حمایت اخلاقی قضاوت کنیم.
پ ب: اپوزیسیون دیموکراتیک دولت اسلامی افغانستان که از طرف کشورهای غربی و ملل متحد رسماٌ شناخته شده است، سفارتهایش را در بسیاری کشور ها مثلاٌ پولند دارد. به اساس معلومات تایید شده ی که من دارم، شما یاقوت، لاجورد، و ممکن بعضی سنگ های قیمتی دیگری را به پولند می فروشید. به جای آن شما از پولند چه دریافت می کنید؟
احمد شاه مسعود: دالر.
پ ب: آیا در عوض سنگهای قیمتی، پولند مستقیم و یا غیر مستقیم برای شما اسلحه می فروشد؟ آیا شما اسلحه ساخت پولند دارید؟
احمد شاه مسعود: راه دراز است. چگونه می توانیم اسلحه را اینجا بیاوریم. آسیای مرکزی نزدیک تر است….
پ ب: لاکن سال گذشته و امسال، وقتی در پامیر بدخشان تاجیکسیتان بودم (به اصطلاح منطقه خود مختار بدخشان کوهی)، در راه اشکاشم و خاروگ در مرز افغان-تاجیک تا شهر سری تاش در قیرغیزستان در نزدیکی مرز تاجیکیستان، من بیشتر از بیست پاسگاه بازرسی که توسط سربازان تاجیکی و روسی نظارت می شدند به شمول فرقه بیست و یکم کشورهای مشترک المنافع که مرز افغان-تاجیک را کنترول میکنند، را دیدم. من معلومات دست اول دارم، که توسط سربازان مستقر در پاسگاه های بازرسی و افسران نیروی کشورهای مشترک المنافع غیر رسمی تایید شده است، حتی سال گذشته لاری های منظم ترانسپورتی وجود داشت که مواد مخدر را از طریق تاجیکیستان به طرف شهر آش در قیرغیزستان انتقال می دادند. این مواد مخدر از کجا می آیند؟
احمد شاه مسعود: مواد مخدره از ولایات جنوبی و جنوب شرقی (که توسط طالبان کنترول می شوند) و همچنان از پاکستان می آیند.
پ ب: آیا شما بالای این انتقالات کنترول دارید؟ به عباره دیگر، آیا شما برای توقف آن دست به اقدامی می زنید؟
احمد شاه مسعود: اگر از طرف جهان حمایت شده بودیم، البته که ما می توانستیم آنرا توقف دهیم. لاکن بدون هر نوع حمایت ما بعضی اقدامات را برای توقف این انتقالات در دست داریم. طور مثال دیروز و همچنان پریروز، ما پنج معامله گر مواد مخدر را دستگیر کردیم. شما می توانید آنها را در اینجا در خواجه بهاالدین در زندان ببینید و با آنها صحبت کنید. چند وقت قبل ما همچنان یک فرد بسیار مهم قاچاقچی مواد مخدر را در نزدیکی های اینجا دستگیر کردیم. به خاطریکه وی دارای ارتباطات وسیعی است و ما از مصوونیت وی در زندان اینجا نگران بودیم، دو روز قبل وی را به زندانی در پنجشیر انتقال دادیم. شما حتماٌ وی را در آنجا دیده باشید. بدبختانه، ظرفیت ما بسیار محدود است. اگر ما می توانستیم حمایت قابل ملاحظه ی را از بیرون دریافت کنیم، ما فوراٌ می توانستیم ظرفیت خود را بیشتر سازیم تا به صورت موثر بر ضد تولید و انتقال آن به اروپا مبارزه کنیم.
پ ب: لاکن در بدخشان یک تعداد مزارع مواد مخدر اند که به آسانی قابل دید اند. به این معنی که محصول این مزارع در بدخشان از طریق بدخشان تاجیکیستان به قیرغیزستان و فراتر از آن- از طریق قیرغیزستان، قزاقستان و روسیه به اروپا انتقال داده می شود!
احمد شاه مسعود: این مزارع در سطح بسیار محدود اند. به جز از بدخشان شما مزارع کوکنار را در افغانستان دیده اید؟ نه، شما نه دیده اید؟ به خاطریکه شما چنین مزارعی را در جاهای دیگر مانند پروان و بغلان و غیره نه خواهید دید. بدخشان مردم اسمعیلی دارند، که هم یک شاخه شیعی اند و همچنان گروه مشخص تباری که تاجیک پامیری خوانده می شوند. برای قرنها آنها معتاد تریاک بوده اند. ما به گونه مزاح گفته می توانیم که از لحاظ ارثی آنها در کوه های پامیر بدون مواد مخدر زنده مانده نه می توانند. دو گروه عمده در افغانستان معتاد مواد مخدر اند: اسمعیلی ها در پامیر و ترکمن ها در جنوب غرب. به طور کوچی، ترکمنها بالای اسپ در سرتاسر زمینهای هموار غیر قابل کشت سرگردان اند و یا مشغول بافتن قالین های مشهور اند. به خاطر کار شاقه، آنها نیاز دارند کودکان شان را بیشتر از حد وسط بخوابانند. آنها یک مقدار تریاک را در شیر مخلوط میکنند و به کودکان شان می دهند تا آنها خواب طولانی تر کنند و گریه نه کنند. این کار برای نسلها ادامه داشته است. این دو گروه به گونه عنعنوی تریاک استفاده می کرده اند. حتی در گذشته اسمعیلی های بدخشان تهیه کننده تریاک برای مصرف کننده گان ترکمن بودند. طوری که شما می بینید کشت کوکنار در بدخشان امروزی یک عنعنه طولانی دارد و یک انکشاف جدید نیست.
پ ب: دیروز به آی خانم ، ویرانه های یک شهر باستانی که توسط اسکندر کبیر برای خانم سغدی اش رخسانه بنا نهاده شده بود و منحیث پایتخت موقتی امپراطوری مقدونی برنامه ریزی شده بود، در ساحل آمو دریا (اکسوس) رفتم. باید اعتراف کنم که به خاطر وضع موجودش شوکه زده شدم. صادقانه بگویم به جز از گودالهای مثل خانه های موش که از شکارچیان آثار باستانی به جا مانده، هیچ چیزی در آنجا باقی نه مانده است. سر ستونهای که یک وقت بر بالای ستونهای پرستشکده ی زیوس قرار داشتند، اکنون در یک چایخانه دیده شده می توانند که با رنگ سفید روغنی لکه دار و تباه شده اند. این مکان حفریات غیر قانونی، ظاهراٌ در خط اول جبهه قرار دارد. معهذا، می خواهم بدانم آیا شما برای حفاظت چنین یادگارها و جاهای تاریخی اقدامی کرده اید؟ برعلاوه، از سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ تا حال، به آثار متنوع و بی بهای که یک وقت در موزیم کابل نگهداری می شدند، مانند شاید مشهورترین آنها گنجینه ی طلا تپه مربوط گذار از هزاره ی دوم به هزاره ی اول قبل از میلاد که در سالهای ۱۹۷۸ و ۱۹۷۹ توسط حفریات از زمین بیرون کشیده شده بود، چه واقع شده باشد؟
احمد شاه مسعود: گنجینه ی طلا تپه تا سال ۱۹۹۶ در کاخ ریاست جمهوری بود، یعنی وقتی که ما کابل را ترک می گفتیم. تا وقتیکه طالبان آمدند، این گنجینه در زیرخانه های کاخ ریاست جمهوری نگهداری می شد. گنجینه در شرایط خاص در یک گاو صندوق پولادین در عقب دروازه های پولادین که با رمز محافظت می شدند، به طور مصوون نگهداری می شد. رمز تنها به ریس بانک ملی افغان معلوم بود. داکتر نجیب هارود (ممکن منظورش داکتر نجیب الله باشد. م) یک بار آنرا باز کرده بود، مگر وقتی در کابل بودم من قطعاٌ اجازه نه دادم که زیرخانه باز شود. لهذا من نه میدانم و نه می توانم بدانم که بر سر این گنجینه بی بها چه آمده است. وقتی طالبان آمدند و کنترول کابل را در دست گرفتند، به ریس بانک ملی افغان یک سند رسید دادند که چنین میگفت: “ما همه گنجینه ی طلا تپه را به گونه سلامت از شما تسلیم شدیم”. من یک رونوشت این رسید را با خود دارم که توسط ریس بانک ملی به من داده شد. با دریغ من نه میدانم که بعدا بر سرش چه آمد.
پ ب: شما فکر میکنید که گنجینه طلا تپه، طور مثال، در جای در بدخشان، یا در جای دیگری در زیر کنترول شما پنهان شده باشد؟
احمد شاه مسعود: نخیر! مطلقاٌ ناممکن است.
پ ب: در محافظت از هنر اسلامی در بدخشان آیا شما اقداماتی را روی دست گرفته اید؟ غرب علاقه قابل ملاحظه ی را در هنر باختر و یونانو-باختر و ساحات باستانشناسی همان عصر ابراز می دارد، در حالیکه هنر اسلامی به طور عمومی از نظر افتاده است. به من از یک تعداد نمونه های هنر ساختمانی مورد علاقه بلند و تاریخی که در حال تباهی اند، گزارش رسیده است مانند مسجد رستاق که ۵۰ تا ۶۰ کیلومتر ازین جا فاصله دارد. آیا حکومت افغانستان برای محافظت چنین محلات کاری را انجام می دهد؟
احمد شاه مسعود: صادقانه بگویم، تحت شرایط کنونی- مخصوصاٌ با توجه به اینکه ۲۲ سال جنگ طولانی ما را فلج کرده است، نه تنها جاهای تاریخی که همه کشور را ویران کرده است- ما کمترین وسیله جهت محافظت این چنین محلات را نه داریم. اگر چه، ما گامهای را درین راستا گذاشته ایم، ولی امکانات ما محدود است. برایم گزارش دادند که مردم در چند جای پنجشیربه شمول تُل دست به حفریات غیر قانونی زده اند. فوراٌ امر دادم که توقف دهند. ما بعضی چیزهای را که مردم قبلاٌ به دست آورده بودند، مصادره کردیم، بعضی افراد دستگیر شدند و ساحه حالا محافظت می شود.
پ ب: به من در همین نزدیکیها گزارش دادند که در تُل یک گاو طلایی باستانی دریافت شده بود که بعداٌ در پشاور به سه ملیون دالر فروخته شد. شما این را تایید می کنید؟ آیا در میان آثار به دست آمده از تُل، گاو طلایی موجود بود؟
احمد شاه مسعود: مخصوصاٌ در مورد اینکه گاو طلایی از تُل به دست آمده باشد نه می دانم. شاید من خودم در تُل بودم. ما این را به همه روشن ساختیم که هرکس در آنجا کندنکاری میکند و یا دست به هر گونه حفریات غیر قانونی می زند، مجازات خواهد شد. در نتیجه این کسب و کار در آنجا متوقف شد. در پنجشیر شما حتماٌ یک باستانشناس افغان را که در دانشگاه جنوب آلمان تدریس میکند، دیده باشید؟ از وی در خواست کردم از آلمان به این جا بیاید و از ساحات مهم مورد علاقه تاریخی و باستانشناسی به شمول تُل دیدن کند. بعداٌ وی به ما باید سفارش کند که ما برای حفاظت این ساحات به شکل موثرترین آن در شرایط کنونی چه کنیم. لاکن من باید اذعان کنم که من ترجیح می دهم که این آثار تاریخی هنوز هم زیر زمین باشند و برای زمانهای بهتر، فعلاٌ در زیر خاک منتظر بمانند. لاکن من باید صادقانه اعتراف کنم که یکی از تاسفات من اینست که چرا آثار موزیم افغانستان در کابل را به جای مطمینتری انتقال نه دادم.
در مورد آی خانم، برای توقف حفریات غیر قانونی در آنجا ما باید اول بسیاری معضلات محلی را حل کنیم.
پ ب: در سال ۱۹۹۶ در جریان ترک کابل و وقتی از نزدیک شدن طالبان به شهر باخبر شدید، چرا شما آثار موزیم کابل را به یک جای مصوون تر با خود نه بردید؟ شما حتماٌ می دانستید که وقتی طالبان کابل را متصرف می شوند، گنجینه ها مصوون نه خواهند بود؟
احمد شاه مسعود: آنروزها فکر میکردم که گنجینه های موزیم کابل مربوط شهر کابل می شوند و باید از آنجا بیرون کشیده نه شوند. هیچ کسی قبل از آن به آنها دست نه زده بودند. حتی روسها وقتی به افغانستان آمدند کوشش نه کردند به آنها دست بزنند. آنها پذیرفته بودند که اینها میراثهای تاریخی و فرهنگی افغانستان اند و باید در جای بمانند که تا حال بوده اند. در واقع هیچ کسی هرگز توقع نه داشت که گنجینه های بهادار موزیم کابل غارت خواهند شد و بالآخره ناپدید خواهند گشت.
در مورد گنجینه طلایی طلا تپه، حتی قبلاٌ، ما از یک کشور عربی، که نامش را به خاطر مطبوعات نه میگیرم، پیشنهادی داشتیم. آنها برای مان ۵۰ ملیون دالر به خاطر بردن موقتی گنجینه ی طلایی به آن کشور، پیشنهاد کرده بودند. آنها پیشنهاد کردند که برای این گنجینه یک موزیم ویژه ای خوب محافظت شده، خاصتاٌ برای نگهداشت گنجینه طلا تپه تا بازگشت مصوونیت دوباره به کابل، خواهند ساخت. به همین گونه هیاتی از یک کشور اروپایی پیشنهاد کردند که در بدل گنجینه آنها ۴۰ ملیون دالر آمریکایی را در حساب ما واریز میکنند. بعد ازینکه ما این پیشنهاد را رد کردیم، آنها مقدار پول را بیشتر ساختند. گنجینه باید در یک گاو صندوق در بانک آنها تا وقتی نگهداری می شد که ما پول را دوبار پرداخت می کردیم. آنها می دانستند که ما به منابع مالی به خاطر پیشبرد جنگ سخت نیاز داشتیم. ولی حتی در آن وقت ما چنین پیشنهادها را رد کردیم. ما فکر میکردیم که اینها آثار باستانی افغانستان اند و هرگز حتی برای وقت موقت هم از افغانستان باید بیرون نه شوند و بهترین و تنها جای برای آنها باید موزیم کابل باشد.
حالا من این اصل را پذیرفته ام که اگر آثار جدیدی در خاک افغانستان پیدا شدند و یا مصادره شدند، تحت شرایط که به مجرد ختم جنگ آنها فوراٌ به افغانستان بازگردانده می شوند، باید در مصوونیت موزیم جدیداٌ تاسیس شده ی افغان در سویس انتقال داده شوند.
پ ب: از شما به خاطر این مصاحبه بسیار سپاسگذارم. به شما و به خود آرزو میکنم که مصاحبه آینده ی ما در شهر ازاد کابل به زودی ممکنه صورت خواهد گرفت.