این روزها چه در فضای مجازی و چه در فضای حقیقی، بسیاری از مردم در بارۀ آمدن حکمتیار به کابل سخن میگویند و گاهی در این باره جر و بحثهای درازدامنی را راه میاندازند. عدهای به آمدن حکمتیار به کابل اشتیاق نشان میدهند، اما پرشمارند آنهایی که آمدن او را به پایتخت افغانستان، نشانۀ خوبی نمیدانند و تقبیح میکنند و برای اینکه این موضعگیری خود را توجیه نمایند از کارهایی که حکمتیار در گذشته انجام داده سخن میزنند و «کارنامۀ سیاه» او را به رخ دیگران میکشند.
واقعیّت آناست که آمدن رهبر حزب اسلامی افغانستان به کابل از دو احتمال خارج نیست. یا اینکه وی با بهرهگیری از تجربیّات تلخ گذشته، در منش و روش خود دگرگونی ایجاد کرده و میخواهد با اتخاذ رویکردهای مسالمتجویانه به فعالیّت سیاسی بپردازد. حکمتیار در این حالت میتواند مشترکاتی با جریان مقاومت داشته باشد. در عرصۀ سیاست، دشمن دائمی و دوست دائمی وجود ندارد بلکه منافع دائمی وجود دارد. هواداران جریان مقاومت، بسیار اشتباه میکنند که برضد حکمتیار تبلیغات منفی راه میاندازند. شخصیتهای جنجالبرانگیز دیگری هم در جامعۀ ما وجود دارند که گذشتۀشان همانند حکمتیار، پرسشبرانگیز و غیر قابل دفاع است، اما اینک چهره عوض کردهاند و در سپهر سیاست افغانستان، فعالانه حضور دارند. بگذارید حکمتیار هم وارد عرصۀ باز سیاست در افغانستان شود تا ببینیم چه حرفی برای گفتن در جامعهای که پوست انداخته و دگرگون شده دارد. بهتر است ما از اینکه حکمتیار جنگافزارها را به زمین میگذارد و از در مصالحه با دولت افغانستان وارد میشود استقبال کنیم. جنگ، هزینههای کمرشکنی را بر ما تحمیل میکند. از اینرو، هر گامی که در جهت کاهش خشونت برداشته میشود درخور ستایش و تقدیر است. هواداران جریان مقاومت نباید با راهاندازی تبلیغات برضد حکمتیار، ذهنیّت او را نسبت به جریان مقاومت، بدبین بسازند و بدینسان، برای خود دشمنی تازه بتراشند. آدم، خاصیت دگرگونیپذیری دارد. اگر آقای حکمتیار بتواند حرفی نو برای جامعۀ امروزین افغانستان بزند توانایی این را دارد که پیروان پرشماری برای خود دست و پا کند. آن وقت، ما چرا با «جماعت حکمتیار» در بیفتیم و آنها در جبهۀ مخالف خود قرار دهیم؟
احتمال دیگر این است که آقای حکمتیار با همان ذهنیّت و منش سابق خود باقی بماند و با آنکه در کابل حضور داشته باشد اما بر همان مواضعی پای بفشارد که در گذشته پای فشرده است . در چنین صورتی او هیچ حرفی برای گفتن برای جامعۀ ما ندارد و بالطبع آهسته آهسته از صحنۀ سیاسی حذف خواهد شد و مرگ سیاسیاش را به دست خود امضا خواهد کرد. در این صورت، تبلیغات منفی راه انداختن ما برضد حکمتیار نه تنها هیچ ضرری را متوجه او نخواهد ساخت بلکه او را بیش از آنچه هست بزرگ و مؤثر نشان خواهد داد و از مردن تدریجی او جلوگیری خواهد کرد. راهاندازی تبلیغات منفی برضد حکمتیار نه تنها به ضررش نیست بلکه باعث میشود که او سود کلانی از این بابت به دست بیاورد. آدم جاهطلبی مثل حکمتیار به چیزی که نیاز دارد قدرت و شهرت است. ما با حرف زدن در بارۀ حکمتیار، به مطرح شدنش کمک میکنیم و به شهرتش میافزاییم.