پس از انتشار خبر تجاوز و قتل ستایش دخترک شش سالۀ افغانستانی توسط یک نوجوان ۱۷ ساله در منطقه ورامین تهران، این خبر بازتاب گسترده یی در رسانه های هردو کشور داشت. شماری از مقامات رسمی، فرهنگیان، شاعران و مردم عادی ایران این رویداد را محکوم کرده با خانواده ستایش همدردی و غم شریکی نموده و خواستار مجازات فرد متهم به انجام این جنایت شده اند. با این حال نیروی انتظامی ایران روز گذشته از برگزاری مراسم شمع افروزی بیاد ستایش در مقابل سفارت افغانستان در تهران جلوگیری کرده که این رویکرد پولیس تهران از جهت های مختلفی قابل تامل است.
در ماه حوت سال پار، شبکه یک سیما (تلویزیون) جمهوری اسلامی ایران را زیرنام شیوع پخش کرد. این سریال در واقع بخشی از جنگ روانی – تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران در برابر ایالات متحده امریکا بود که موضوع آن میتوانست “مقابله با حملات بیولوژیک دشمن از مسیر افغانستان” تصور شود.
این سریال با ورود یک مهاجر افغانی به مرز ایران آغاز میشود که گویا از جانب امریکایی ها در افغانستان بیک نوع ویروس خطرناک بیولوژیک آلوده شده و سپس به ایران فرستاده شده است. چهره های منفی این سریال از جمله گروگان گیر و قاچاقبر همه مهاجران افغانی اند.
در این سریال شگرد های گوناگون در مقابله با “تهدید ها و حملات بیولوژیک” بکار برده می شود. اما آنچه از نفس مساله برجسته تر به نظر می رسد، برخورد توهین آمیز و انگیزش نفرت ایرانی ها نسبت به مردم افغانستان به ویژه مهاجرانی است که به دلیل ناداری، بیکاری یا هم موجودیت خانواده های شان در ایران میخواهند به این کشور سفر کنند یا مجبور به اقامت گزیدن در این ایران اند.
تولید ژانر های این چنینی از سوی صدا و سیمای ایران موضوع تازه یی نیست و در این مساله که رسانه های ایران در تولید متن های رسانه یی شان توجهی به مخاطبان غیر ایرانی خود ندارد، به سختی میتوان تردید داشت.
پس از آگاهی از محتوای تحریک کننده و توهین آمیز این سریال من به مقام ریاست اجراییه افغانستان نوشتم که این امر میتواند مشکلات زیادی را به مهاجران افغانی مقیم ایران ایجاد کند و از وزارت امور خارجه افغانستان با جدیت درخواست کردیم که به صورت مجدانه و مستدل از دولت ایران بخواهد تا هرچه زود تر نشر این سریال را متوقف نمایند. برغم موضعگیری تند آقای افسر رهبین رایزن فرهنگی سفارت افغانستان در تهران تمامی ۱۲ قسمت این سریال در شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران منتشر شد زیرا که نگاه تحقیر آمیز و تحریک کننده نسبت به مهاجران افغانی در ایران در رسانه های این کشور از گذشته ها وجود داشته و بسیاری از مسوولان حکومتی، رسانه ها و حتا بخشی از مردم ایران به مشترکات فرهنگی – تاریخی مردمان افغانستان و ایران کنونی نگاه ایدیولوژیک و برتری طلبانه دارند.
انگیزه بالفعل و اصلی تجاوز قتل بیرحمانه و وحشیانۀ ستایش قریشی دخترک ۶ سالۀ افغانستانی توسط پسر ۱۷ سالۀ ایرانی در بخش فقیر نشین تهران هنوز روشن نیست، اما بی توجهی اولیۀ پولیس تهران و حساسیت پایین افکار عمومی ایران در روز های نخست پس از این جنایت، در کنار این که میتواند عوامل و انگیزه های دیگری نیز داشته باشد، به این واقعیت نیز اشاره دارد که متاسفانه بسیاری از ایرانی ها به مهاجران افغانی در کشور شان تنها به مثابۀ ابزار کار و ربات های انتقال سنگ و سیمان به آسمان خراش های شهر های شان میبینند و به آنان ارزش انسانی همسان با خود شان قایل نیستند.
این درست است که مهاجرت مردم افغانستان به ایران بیشتر به دلایل اقتصادی از طریق شبکه های قاچاق انسان و به منظور کاریابی صورت میگیرد و شماری زیادی از این مهاجران به آسیب های رفتاری، روانی، اجتماعی و اقتصادی معروض میگردند.
ازین واقعیت هم نمیتوان انکار کرد که در چند روز گذشته همدردی ها و غم شریکی های فراوانی از سوی شاعران، فرهنگیان و مردم عادی ایران نسبت به این واقعه صورت گرفته و بسیاری از ایرانیان این جنایت را محکوم کرده اند.
اما آنچه مسلم به نظر میرسد اینکه قتل یک دختر ۶ ساله مهاجر افغانی و رویداد های این چنینی، اتفاقات ساده و تصادفی نیستند که بتوان آن ها را از تحریکات ایدیولوژیک و تاثیر پذیری جامعۀ ایرانی از فراورده های رسانه یی دور دانست که بدون در نظرداشت حقوق انسانی “دیگران” در کارزار روانی – تبلیغاتی پیچیده و چند بعدی ایران – امریکا به صورت انبوه تولید و منتشر میشود.
تحلیل محتوای برخی از فراورده های رسانه یی مانند سریال شیوع و فیلم باران مجید مجیدی نشان میدهد که نفرت انگیزی در مقابل آوارگان افغانی و نگاه تحقیر آمیز به آنها اگرهم نه به صورت سیستماتیک در تلاش برای جلب مخاطب و خلق صحنه های ترسناک، انگیزنده یا هم ترحم برانگیز به راحتی نادیده گرفته میشود.
غم شریکی سفیر افغانستان در ایران با خانوادۀ ستایش نه تنها دردی را دوا نمیکند، بلکه از بی برنامه گی، انفعال و نبود دیدگاه ارزشمدار و انسانی در دولت افغانستان نسبت به هزاران شهروند این کشور که به دلایل مختلف مجبور به ترک دیار خود میشوند را به نمایش میگزارد.
در کنار اینکه دستگاه قضایی ایران در رسیدگی به این قضیه تحت هیچ شرایطی با مساله قتل ستایش نباید برخورد دوگانه نماید، لازم است تا همزبانان ایرانی ما نگاه و ذهنیت شان را نسبت به شهروندان افغانستان که در این کشور مشغول کار های شاقه اند یا هم در چند کیلومتری محل قتل ستایش در اردوگاه ترسناک ورامین، سنگ سفید یا تل سیاه ذلت زندگی را میکشند، تغییر دهند. رسانه ها و دستگاه های سخت پراگنی جمهوری اسلامی ایران نیز از تولید و پخش فراورده های رسانه یی که باعث تحریک ذهنیت های منفی و نفرت انگیز نسبت به مهاجران افغانی میشوند، خود داری نمایند.
“چشم ها را باید شست…”
حشمت رادفر